گزیده جاته که
داستان های تولد و زندگی های پیاپی بودا
ترجمه: حسین اسماعیلی
ناشر: هرمس
بنابر کتاب های کهن بودایی، نزدیک به دو هزار و پانصد سال قبل فردی به نام «سدارته گوتمه» از خانواده ای ثروتمند در هند برخاست که سیر و سلوکش ترک دنیا و میل به زهد بود، این اندیشه وی را به «روشنی» رهنمون ساخت و بدین سان آئینی از خود برجای گذاشت که از آن پس بودا بودای گری نام گرفته است. قدیمی ترین متن های موجود بودایی به زبان «پالی» است که مجموعه این متون توسط بودائیان و پس از مرگ گوتمه بودا در سه بخش گردآوری شده که امروزه در دسترس علاقه مندان به این آئین است. برای پیروان بودا و محققان این آئین همیشه این پرسش مطرح است که به راستی چه اتفاقی در زندگی شاهزاده رخ داده که وی را مجبور به ترک خانه و کاشانه، پدر و مادر، زن و فرزند و قصر سلطنت کرده است.
گوتمه بودا در شرح زندگی اش به رهروان می گوید: «در خانه پدرم از من سخت پرستاری و نگهداری می گردید، استخرهای مملو از نیلوفرهای سرخ، سپید و کبود با عطرهای بنارس که همیشه برایم مهیا بود، شب و روز چتر بزرگی بالای سرم تا از سرما، گرما، گردوغبار و باران گزندی بر من نرسد، زندگی را از بهار تا فصل باران در سه کاخ سپری می کردم، زمانی که در کاخ های دیگران به خادمان یک کاسه برنج داده می شد در خانه پدرم علاوه بر برنج، گوشت نیز به بندگان و خادمان می دادند.»

آنچه از سخنان وی به ذهن می رسد حکایت از زندگانی در ناز و نعمت بسیار در خانه پدری اش دارد، وی پس از مشاهده پیرمردی در حال مرگ به ناگه از خود می پرسد «مرد معمولی نیاموخته، که خود دستخوش پیری… بیماری… و مرگ است» بودا، پاشانی، 113، 1378 آن گاه که این تفکر در وجودش موج زد، لذت زندگی در عیش و جوانی از وجودش رخت بر بست و در پی سرنوشتی نامعلوم، موی سر و صورت تراشیده، لباس زرد بر تن و از خانه به بی خانمانی و از آرامش به جست وجوی نیکی و حقیقت رهسپار ناکجاآبادی شد که نیروانا نامیدش. گوتمه بودا به نزد دو تن از برهمنان برجسته زمانه خویش، که در غاری می زیستند رهسپار می گردد. وی اصول تعالیم فکری برهمنیزم را نزد آن دو مرد آموخت، برهمن نخست که «آلاه کالامه» نام داشت وی را با سرمنزل نهایی «سپهر نیستی» که مرحله هشتم از سیر و سلوک براهمه است آشنا کرد، اما روح بی قرار گوتمه بودا را آرام نساخت. «رامپوته» دومین برهمنی بود که با وی از «قوه ادراک و عدم ادراک» سخن گفت، ولی گوتمه عاقبت دریافت که این تعالیم وی را به مقصودش نخواهد رساند. وی پس از کمی سیر و سیاحت و جهانگردی به مدت شش سال در کنار رودی به ریاضت مشغول گردید اما گویا عطش درونی اش فرو نمی نشست، این بار از ریاضت و زهد افراطی دست یازید و به قصد کشف حقیقت کاسه گدایی به دست گرفت و زندگانی بدون ریاضت افراطی را از سرگرفت، وی در طی مسیر خویش به محلی که امروزه به نام «بوداگیا» معروف است رسید و در زیر درختی به تفکر و مراقبه مشغول گردید، روشی که بعدها پیروانش برای رسیدن به نیروانا به کار گرفتند. وی از خود می پرسید من کیستم، و در پی کشف و شناخت چه چیزی در این جهان زندگی می کنم، چرا به مقصود خود نمی رسم. وی پس از مراقبه و تامل بسیار به این نتیجه دست می یابد «که سد شدید و حایل محکم در طریق وصال و نیل به نجات و باعث و سبب تمام شقاوت های انسانی همانا میل و هوای نفس او است.» تاریخ جامع ادیان، جان. بی. ناس، علی اصغر حکمت، 184، 1380 وی عقیده دارد انسان اگر از شر هوای نفس رهایی یابد به سر منزل مقصود و به زعم وی «نیروانا» خواهد رسید. گوتمه از آن پس «بودا» شد و از نور علم و روشنایی اشراق سرشار گردید. وی میان دو راه سرگردان بود، اینکه بودای خویش باشد یا بودای جهانیان و پس از کش و قوس های فراوان به این نتیجه می رسد که از خلوت گزینی بیرون آید و به میان خلق برگردد و بودای جهانیان گردد
کتاب «گزیده جاته که» مجموعه داستان هایی است که زندگی های پیاپی بودا را توصیف می کند داستان هایی که بودا خود آنها را ساخته و پرداخته است و بدین وسیله سعی داشت بخشی از سیر و سلوک خویش را در قالب داستان به دیگران آموزش دهد. این مجموعه که تعداد آنها پانصد و چهل و هفت داستان است در ابتدا به صورت شفاهی نقل می گردید که پس از مرگ بودا توسط پیروانش به صورت مکتوب درآمده و امروزه در دسترس علاقه مندان است. ترجمه حاضر که گزیده ای از این 547 داستان است سعی دارد در 39 داستان به معرفی بخشی از این اثر کلاسیک ادبی هندی بپردازد که خواندن این مجموعه برای علاقه مندان به آئین بودا و محققان جذاب و قابل توجه است
