سهم پاتوق ها در نوسازی ایران
محمد نجاری
همیشه می توان موضوعی به جز ترجمه کردن و بازنویسی مجدد و هزار باره نظریه های کلاسیک و گاهی مدرن در عرصه جامعه شناسی داشت، که به علت وجود بعضی از شرایط، کمتر جامعه شناسان ما به این سمت حرکت کرده اند. به نظر می رسد که جامعه شناسی در ایران هنوز نتوانسته است خود را از سلطه ترجمه و بازخوانی دائم نظریه های کلاسیک و مدرن و تکرار آنها نجات دهد و همین موضوع که دیگران چه می گویند، ما را از آنچه که داریم که بشناسیم و بررسی و تحلیل کنیم و بگوییم غافل کرده است. کتاب «پاتوق و مدرنیته ایرانی» یکی از همان موضوعاتی است که می خواهد با ما از جامعه شناسی در عرصه عمومی و خصوصی خودمان سخن بگوید. نویسنده در مقدمه کتاب هدف اصلی از انتشار این کتاب را این گونه بیان می کند: «تعهد کتاب حاضر شناسایی نوع تغییرات اجتماعی در دوره معاصر جامعه ایرانی با تکیه بر سهم و نقش آفرینی پاتوق های فرهنگی اجتماعی است.» (ص15) وی معتقد است که توجه به پاتوق ها و نقش آنها بر فراهم کردن شرایط اجتماعی در ساختن فرهنگ مدرن از نظر بسیاری از متفکرین اجتماعی دور مانده است.
دکتر آزادارمکی ویژگی افرادی که در پاتوق ها حضور می یابند را به طور مختصر مطرح می کند که ما آنها را به چهار دسته تقسیم می کنیم:
1- عدم شفافیت روحی، روانی و فکری، 2- دارای رفتاری نامنظم، توام با دلسردی، ضدهنجارها و سنت های جامعه، 3- سرخوردگان اجتماعی و 4- نداشتن میل به رهبری واحد. همچنین در ادامه وی نظریه (حوزه عمومی) یورگن هابرماس متفکر آلمانی را مدنظر قرار می دهد و می نویسد: «از نظر او این نوع پاتوق ها به عنوان بخشی از حوزه عمومی که در آن افکار عمومی شکل می گیرد است. در این عرصه اساس بر گفت وگو و تعامل است. در پاتوق ها امکان تماس آزاد وجود دارد.» (ص27) وی معتقد است که هابرماس درباره ساختار پاتوق بر تعامل آزاد و دوری از تقیدات روزانه در فضایی عمومی تاکید می کند. پاتوق ها عامل گسترش حوزه عمومی و رشد گفتمان بین افراد و خروج جامعه از فضای تک صدایی بر چندصدایی می شود: «افراد در این نوع جامعه با یک دیالوگ روبه رو نیستند.» (ص34) و دموکراسی اجتماعی را بدون توسعه حوزه عمومی دست نیافتنی می داند.
دکتر آزادارمکی هفده ویژگی را برای شناسایی پاتوق برمی شمارد که ما آن را به طور خلاصه، تلفیقی و براساس جدول شماره یک که در صفحه 46 کتاب آمده است در یازده مورد بیان می کنیم؛ 1- نوع روابط مبتنی بر گفت وگو و سنت شفاهی است، 2- روابط افراد عاطفی و صمیمی است، 3- رابطه با محیط، غربت نیروها نسبت به محیط پیرامون، 4- زمان شکل گیری از دوره مدرن، 5- محل پاتوق ها در میدان ها، خیابان های جدید، مراکز دانشگاهی، کافی شاپ ها و…، 6- تعداد افراد محدود (شامل ادیبان و روشنفکران حاشیه ای و منتقد)، 7- شکل روابط مدرن و سنتی، 8- شخصیت های محوری پاتوق ها، جمالزاده، بزرگ علوی، هدایت، آل احمد، شریعتی، بازرگان، مطهری و…، 9- مسئله (نقد حاکمیت، نقد سنت، نقد استعمار، نقد استبداد)10،- داشتن کارکردهای آشکار و پنهان و 11- کسب نتایج ناخواسته چون نوسازی ادبی و شکل گیری جنبش های اجتماعی. وی معتقد است که تفکر غالب در بحث های پاتوقی، انتقادی و نقدگونه است و آن را در چهار دوره تاریخی ایران یعنی قاجاریه، پهلوی اول، پهلوی دوم و جمهوری اسلامی به نقد می کشد (که بسیار مختصر است.) وی همچنین به پاتوق از منظر روابط بین نسلی هم توجه دارد. وی در بررسی خود شش نسل مرتبط با پاتوق ها را این گونه طبقه بندی می کند؛ 1- نسل اول که موسس گفتمان پاتوقی است، 2- نسل دوم سامان دهنده روابط و شرایط درون پاتوق ها است، 3- نسل سوم تبلیغ گفتمان پاتوق، 4- نسل چهارم گذار از مرحله نهادی پاتوق به وضعیت سازمانی، 5- نسل پنجم ناظرین افول و شکست پاتوق و 6- نسل ششم که در حقیقت گزارشگران حوادث پاتوق ها هستند. وی معتقد است که وضعیت روشنفکری ایران دارای کلیت واحدی نیست ولی «پاتوق ها محل حشر و نشر نسل های متعدد روشنفکری ایرانی است.» (ص51) آنها از طریق نقد نسل های قبلی خود اندیشه های جدید می آفرینند آن چنان که شریعتی از اقبال، اقبال از سیدجمال الدین به طرح اندیشه جدید خود پرداختند.
وی مناسبات درونی پاتوق ها را متاثر از دو عامل یا شرایط 1- درونی و 2- بیرونی می داند که در ادامه به بررسی هر یک می پردازد. وی در پایان فصل به نکته بسیار اساسی اشاره دارد: «پاتوق ها در ایران دینی، خانوادگی، فکری و سیاسی اند: گروه های سیاسی با گرایش های خاص دینی همراه با خانواده و دوستان گردهم می آیند و شرایط جمعی نقد قدرت و سیاست مسلط را فراهم می سازند.» (ص58) وی سه عنصر دین، خانواده و سیاست را محور تحولات جامعه ایرانی می داند. فصل دوم کتاب به «تاریخچه و شرایط شکل گیری پاتوق ها» اختصاص دارد. دکتر ارمکی پنج مرحله برای بررسی فرآیند شکل گیری و افول پاتوق ها مدنظر قرار می دهد که در زیر به اختصار بدان می پردازیم: 1- مرحله تولد: محلی بی نام و نشان، که افراد به دور هم جمع می شوند و دیدگاهی انتقادی به وضعیت موجود دارند، افراد خودمانی و پاتوق فاقد محل معین است. 2- مرحله رشد: «در این مرحله، سنت فکری پاتوقی ها به عنوان «شاخص گروه» شکل می گیرد و قابلیت طرح در زمینه اجتماعی را پیدا می کند» (ص69) در حقیقت این مرحله را می توان مرحله ورود به عرصه های اجتماعی دانست. 3- مرحله بلوغ: در این مرحله دو وضعیت قابل شناسایی است: الف- سنت فکری شکل گرفته در پاتوق وارد عرصه عمومی جامعه می شود و با توده مردم ارتباط برقرار می کند، ب- زمانی که اندیشه مسلط شکل گرفته در پاتوق وارد حوزه رسمی جامعه گردد و قالب حکومتی و سیاسی به خود گیرد، 4- مرحله استحاله: عدم استقبال مخاطبین، کنترل رسمی، تسلط دولت و خروج افراد ذی نفوذ را می توان عامل استحاله برشمرد و 5- مرگ پاتوق ها: که می تواند هم طبیعی باشد و هم غیرطبیعی باشد، برخورد فیزیکی با پاتوق نشینان را می توان از عوامل جدی در مرگ پاتوق دانست، مرگ مشکوک یکی از افراد پاتوق هم می تواند در روند مرگ یک پاتوق سرنوشت ساز باشد. نویسنده پس از بررسی مراحل شکل گیری پاتوق ها به بررسی پاتوق های شکل گرفته در غرب می پردازد: «در جوامع غربی به طور خاص در فرانسه قرن هجدهم که تا حدودی بورژوازی در حال شکل گرفتن است، پاتوق ها به صورت نهادهای علمی و تخصصی تبلور یافته و در توسعه نظام اجتماعی موثر واقع شده اند. اصحاب دایره المعارف، حلقه وین، مکتب بوداپست، مکتب شیکاگو، مکتب فرانکفورت، مکتب هاروارد و… نمونه های اصلی پاتوق های فکری، علمی، سیاسی و روشنفکری شناخته شده در غرب اند.» (ص77) که وی معتقد است عملکرد این جریانات فکری تاثیر مستقیمی بر سرنوشت جامعه غرب گذاشته است. پاتوق ها در ایران موضوع دیگری است که نویسنده به بررسی آنها پرداخته است. وی معتقد است، به علت عدم رشد بخش مدنی جامعه، بیشترین تلاش روشنفکران و منتقدان اجتماعی در سامان دهی پاتوق، تلاش برای رشد فضای عمومی و مدنیت جامعه بوده است. وی در یک بررسی کلی پاتوق های ایرانی را به دو دسته مردمی (زورخانه ها، مساجد، کاروانسراها، قهوه خانه ها، انجمن های ادبی- فکری، مراکز آموزشی، کافی شاپ ها و مراکز خرید)، دولتی (مجالس درباری، جلسات دولتی، تکیه دولت، احزاب دولتی، مراکز پژوهشی دولتی، فرهنگسراها و روزنامه های دولتی) تقسیم می کند. وی در ادامه می نویسد: «اما واکنش دولت در برابر پاتوق به دو یا سه صورت بوده است: 1- تخریب آن 2- مدیریت آن و 3- تغییر کارکرد با تاسیس واحد مشابه آن.» (ص88) وی معتقد است با مراجعه به تاریخ جامعه ایرانی به راحتی می توان این سه ویژگی را شناسایی کرد. وی وضعیت پاتوق های ایرانی در دوره معاصر را به سه حوزه تقسیم می کند: «مرحله اول؛ وضعیت پاتوق ها از زمان آشنایی ایران با غرب تا شکل گیری رژیم پهلوی؛ مرحله دوم کل دوره؛ رژیم پهلوی و مرحله سوم؛ پاتوق ها در جمهوری اسلامی است.» (ص99) وی وجوه مشترک گفتمان های پاتوقی در این سه دوره را در مباحث مشترکی با گرایشات دینی و سکولار تقسیم می کند که آنها را می توان به عنوان دغدغه اصلی و چالش مهم در میان روشنفکران و منتقدان اجتماعی و سیاسی در جامعه ایرانی در این سه دوره دانست. وی همچنین در ادامه به بررسی وضعیت پاتوق ها و انواع آن در عصر قاجاری می پردازد و از مساجد، زیارتگاه ها، زورخانه ها، بازار و قهوه خانه ها به عنوان مکان هایی نام می برد که نقش پاتوق را ایفا می کردند. نویسنده معتقد است که روشنفکران پس از کودتای 1299 علاقه ای به حضور در پاتوق های سنتی از قبیل خانقاه و زورخانه ها نداشتند، در نتیجه اقدام به تشکیل محفل هایی کردند که وی آنها را به چهار دسته تقسیم می کند که مختصرا بدان می پردازیم.
1- محفل های دوستانه: بر اساس رفاقت بین اشخاص به وجود آمده بود، روزنامه صوراسرافیل و اتحاد اسلامی را می توان ثمره این محفل های دوستانه دانست.
2- محفل های خانوادگی: «در محفل خانوادگی، بقای خانواده، بازتولید نظام گذشته و تشریک مساعی در ساختار قدرت مورد نظر بود.» (ص108)
3- محفل های سیاسی: این جمع ها، هم در داخل کشور و هم در خارج از کشور با محور قرار دادن بحث پیرامون قانون و بررسی سیاست کشور تشکیل شده بود.
4- محفل های دینی: در اصفهان و در جریان جنبش مشروطه خواهی شکل گرفته بود و اهداف مذهبی را دنبال می کردند. نویسنده در ادامه به بررسی و تحلیل پاتوق ها در سه دوره قاجاریه، پهلوی و جمهوری اسلامی می پردازد که در جای خود جالب و خواندنی است. فصل سوم کتاب که به «پاتوق ها و جنبش های فکری- اجتماعی» اختصاص یافته است، با این بحث آغاز می شود که چه عواملی در شکل دهی و سامان دهی جنبش های اجتماعی و فکری در ایران نقش داشته اند. نویسنده به دو دیدگاه اشاره می کند: 1- نقش عوامل مادی، 2- تاثیر عوامل فرهنگی و غیرمادی. وی نقش دیدگاه دوم را در سامان دهی و شکل دهی جنبش های اجتماعی و فکری در ایران برجسته تر می داند و در ادامه به بررسی روشنفکری ایرانی و نقش پاتوق ها و نسبت این دو با هم می پردازد و این جریانات را به چهار دسته تقسیم می کند و می نویسد: «در سنخ شناسی روشنفکری به منشاء فرهنگی و بهره گیری فکری توجه می شود. از این رو، جریان روشنفکری ایرانی با توجه به منشاء آن در چهار گروه قرار می گیرد: 1- روشنفکری روسی و شوروی، 2- روشنفکری اروپایی (بیشتر فرانسوی و آلمانی و انگلیسی) 3- روشنفکری آمریکایی و 4- روشنفکری ایرانی.» (ص167) کافه و رستوران پاتوق روشنفکران متاثر از اندیشه های اروپایی بود و مباحث مبتنی بر جامعه مدنی و تعارض دولت و ملت، سازمان ها و اداره جات و مراکز آموزشی پاتوق روشنفکرانی بود که منشاء روشنفکری خود را از تفکرات آمریکایی وام گرفته بودند و جریان غالب گفت وگو و بحث پیرامون توسعه و دولت بود، تشکیل حزب توده ثمره جریان روشنفکری روسی در ایران است که سودای جامعه مبتنی با کمونیسم را در سر می پروراند. اما کافه، کافی شاپ، حزب، سازمان و اداره، مسجد و هیات مذهبی و که نگاه به مسائل در آن تلفیقی بود را می توان ساختار روشنفکری ایرانی دانست: «شریعتی از روشنفکرانی است که ضمن ایرانی بودن، مسلمان بودن داعیه جهانی بودن دارد او به اهمیت مساجد، حسینیه، دانشگاه، کافه و… با هم در انتقال ایده ها تاکید دارد.» (ص 168) نویسنده کتاب را با بررسی پاتوق و جنبش های اجتماعی به پایان می رساند.