نشر کی نواز
محمد نجاری
نشر کی نواز
محمد نجاری

هویت های بشر امروز

 محمد نجاری

هویت انسانی نوشته ادگار مورن

ترجمه: امیرنیک پی و فائزه محمدی

ناشر: قصیده سرا

کتاب «هویت انسانی» اثر ادگار مورن در چهار بخش به رشته تحریر درآمده است. بخش نخست تحت عنوان «تثلیث انسانی» و در چهار فصل (فصل نخست: از ریشه های کیهانی تا پیدایش انسان/ فصل دوم: انسانیت انسان/ فصل سوم: تثلیث انسانی/ فصل چهارم: امری چندگانه) تنظیم شده است. مورن بر این اندیشه تاکید دارد که اساسا شناختن انسان و ابعاد انسانی او در جدا کردن افراد از جهان هستی خلاصه نمی گردد بلکه باید جایگاه انسان را در گستره هستی و آفرینش جست وجو کرد و شناخت. وی تاریخ انسان را تاریخ ویرانی آفرینندگی، تولید، مصرف، وحشت، خردورزی و عشق می داند و عقیده دارد انسان در کنار توانایی های جسمانی چون مغز، دست و زبان دارای ابعاد زیستی دیگری نیز به مانند روح، فرهنگ و جامعه است که مانع از تقلیل انسانیت به حیوانیت می گردد.

بخش دوم کتاب را مورن به «هویت انسانی» اختصاص داده است و آن را در شش فصل(فصل نخست: جان کلام سوژه / فصل دوم: هویت چندریختی/ فصل سوم: روح و آگاهی/ فصل چهارم: عقده آدم/ فصل پنجم: فراسوی خرد و دیوانگی / فصل ششم: واقعیت قابل تحمل) به چالش کشیده است. ادگار مورن معتقد است در وجود انسان کمال، آگاهی، خرد، دوستی و عشق ورزیدن موج می زند. اما نباید فراموش کرد که انسان در عین داشتن این بستر مناسب در وجود خود در کلیتی انسانی خود جزء کوچکی از هستی و آفرینش است. انسان ها به زعم مورن باید از این عناصر به عنوان غایت های فردی خویش بهره گیرند و در جست وجو برای کشف معنای زندگی تلاش نمایند. مورن در این باره می نویسد: «زندگی کردن برای لذت بردن از همه زندگی، زندگی کردن برای به کمال رسیدن و… می تواند چهر ه های گوناگون به خود بگیرد: عشق، آسایش، بهتر بودن، کنش، تامل و شناخت.» (صفحه 205) با شور و عشق زندگی کردن، خردورزی و زیباشناسی هر یک می تواند معنایی برای زندگی کردن و هدف از زندگی تلقی گردد که هویت انسانی ما را تشکیل می دهد.

ادگار مورن در بخش سوم کتاب، «هویت های کلان» بشری را در پنج فصل هویت اجتماعی (1و 2)، هویت تاریخی، هویت سیاره ای و هویت آینده مورد تحلیل و بررسی جامعه شناختی قرار می دهد. مورن معتقد است انسان مرکز آگاهی است و با روح خود جامعه ای که در آن زندگی می کند را می شناسد و به تبع آن جهان پیرامونش را درک می کند و متعاقبا روان و روح جامعه در افراد متجلی می گردد. وی همچنین در باب تاریخ (هویت تاریخی) می نویسد: «تاریخ هم زمان با حکومت، سلطه و جنگ برای فتوحات متولد شد.» (صفحه 263) و بدین سان با مسائل گوناگون بشری برخورد کرده و درگیر شده است. وی عقیده دارد تاریخ ذاتا فاقد پیشگویی علمی است. به زعم مورن هویت تاریخی انسان دارای گذشته ای معلوم و آشکاری است، اما درباره آینده باید با تسامح سخن گفت. در کل می توان این نظریات ادگار مورن را پاسخی دانست به تئوری پایان تاریخ فوکویاما که دیدگاه یک جانبه نگری در آن کاملا آشکار است.

«پیچیدگی انسان» (فصل اول: بیدارها و خواب گردها / فصل دوم: بازگشت به اصل) محور اصلی بحث ادگار مورن در بخش چهارم کتاب است. وی عقیده دارد: «بی شک [ما] قربانی شیوه درک و فهم خویش هستیم که واقعیت و غیرواقعیت را از هم جدا کرده و در برابر هم قرار می دهد.» (صفحه 367) ما توانایی درک رابطه بین این دو موضوع را به واسطه عقل خویش نداریم که به راستی چه چیزی جداکننده واقعیت زندگی و امر غیرواقعی است. به نظر مورن ما انسان ها موجوداتی هستیم که آگاهی حقیقی در درون ما و به واسطه آگاهی های کاذب به سادگی فریب می خورد اما همین موضوع (عقل- آگاهی) وجه تمایز انسان و حیوان است که می تواند در شرایط خاص تعیین کننده آزادی انسان باشد.

آخرین مقالات

error: Content is protected !!