این نه آن آب است کاتش را کند خاموش
محمد نجاری – شهرام ناظری
در هفته پایانی شهریور ۱۳۸۵ در مجموعه ورزشی انقلاب به اجرای موسیقی ملی ایران (موسیقی سنتی) پرداخت. وی بخش هایی از موسیقی سنتی را با اشعار مولانا و همچنین شعر زمستان مهدی اخوان ثالث و قطعاتی از موسیقی کردی را به علاقه مندان موسیقی ملی هدیه کرد. ناظری مانند همیشه متفاوت و با ترکیبی جوان به روی صحنه آمد و در حالت ایستاده به اجرای موسیقی پرداخت.
وی بر خلاف انديشه غالب در موسیقی سنتی که آواز خوان در حالت نشسته به اجرا می پردازد، صدای حماسی خود را از حصار نشستن رهانیده و دریاوار و بی پروانه ایستاده برای مردم خواند:
باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم
به نظر شاید بتوان گفت که پرهیز از تقلید و تکرار، چه در نوع و سبک موسیقی، انتخاب اشعار، الحان اوازی، ترکیب نوازندگان و گزینش سازها از دغدغه های اصلی ناظری در این چند ساله اخیر بوده که به راحتی می توان این نوگرایی و تحول را در آثار وی شناسایی کرده و حتی به تفکیک برشمرد و به جاست یادآوری این نکته که ناظری همیشه در عرصه آواز سنتی گام نخست را در سامان دهی این تحولات برداشته است. به عنوان مثال وی ۳۰ سال پیش اشعار مولوی و شعر نو را در موسیقی سنتی مورد استفاده قرار داد و امروز نیز سعی دارد اشعار شاهنامه فردوسی را به کالبد بی جان و تهی از حماسه موسیقی سنتی تزریق نماید، اما از آنجا که معمولا هر تغییری در آغاز با مخالفت مواجه می گردد، ناظری نیز از زبان تلخ خام اندیشان به دور نبوده است و در اینجا جمله فیلسوف نامدار آلمانی، آرتور شوپنهاور به ذهن متبادر می گردد: «همه تغییرات برای اینکه پذیرفته شوند، سه مرحله را طی می کنند: ابتدا مورد تمسخر واقع می گردند، سپس با خشونت و توهین و یا به تندی مورد مخالفت قرار می گیرند و سرانجام به عنوان امر بدیهی پذیرفته می گردند. این سه مرحله را می توان در مورد منتقدان ناظری قابل تصدیق دانست و دیده ایم که همه این به اصطلاح منتقدان پس از چندی بی سروصدا و آرام به مسیر هموار شده ای که شهرام ناظری به تنهایی احیا نموده است، گام نهاده و می نهند و اینکه عده ای به ایستاده خواندن وی خرده می گیرند، پدیده دور از انتظاری نبوده و نیست.
ناظری در این چند ساله به این موارد خو کرده است، زیرا وقتی ۳۰ سال پیش از مولوی خواند:
>>چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون<< و هنگامی که از نیما>> می تراود مهتاب<<و از اخوان «زمستان» را به اجرا در آورد، به خوبی دیدگاه منتقدانش را می شناخت و می دانست که تنها عشق، این مسیر سخت را هموار خواهد کرد، چرا که امروز بعد از ۳۰ سال می خواند:
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن
آینه صبوح را ترجمه شبانه کن
و باید اشاره کرد که گریز از مرادشدن و مریدپروری از ویژگی های بارز این هنرمند است که اساسا محدودیت و به بن بست رسیدن و مطلق انگاری را از روح فعالیت و کارهای هنری وی گرفته و به او شهامت و امکان از نوپرداختن و ساختن را داده است.

شهرام ناظری در عرصه بین المللی نیز ازچهره های مطرح و صاحب سبک در اواز و موسیقی شرقی تلقی می گردد و بسیار مورد توجه موسسات و مراکز جهانی موسیقی قرار گرفته است، موسسه هایی که سعی داشته اند چهره های برجسته موسیقی شرق را به غرب معرفی کنند. و باید در این میان به Asia Socity و موسسه World Music institute اشاره داشت. ناظری در سال ۱۹۸۹ میلادی به عنوان اولین خواننده آواز ایرانی در Word Music به اجرای موسیقی ملی پرداخت و توانست نام خود را در کنار هنرمندان شاخصی چون نصرت فاتح علی خان، بسم ا… خان، ولایت خان و ذاکر حسین که در این موسسه به اجرای موسیقی پرداخته بودند، ماندگار نماید. وی همچنین در سال ۲۰۰۰ میلادی و به مناسبت بزرگداشت مولوی در AsiaSocity قطعاتی از موسیقی ملی را به اجرا در آورد و در سال ۲۰۰۵ میلادی به دعوت مجدد Word Music و باز به مناسبت بزرگداشت مولوی به اجرای قطعاتی از اشعار مولوی پرداخت که با استقبال قابل توجهی نیز روبه رو گردید که در نهایت وی را به عنوان اولین آوازخوان ایرانی به سالن اسكار هدایت کرد و همچنین حضور مستمر در فستیوال ها و جشنواره های معتبر موسیقی جهان در کشورهای فرانسه (فستیوال اونیون، راکس و سن فلورانس) انگلستان (فستیوال هال و رویال آلبرت هال لندن)، ایتالیا فستیوال رم، ونیز و فلورانس)، اسپانیا (فستیوال مادرید و بارسلون)، مراکش (فستیوال فض)، برزيل (فستیوال موسیقی درسان پائلو)، ژاپن (دانشگاه توکیو)، سوئد، نروژ، دانمارک، بلژیک، اتریش و غیره را می توان نشان از اعتبار جهانی و دامنه وسيع نوع نگرش این هنرمند ایرانی دانست. همچنین از شهرام ناظری گزارش های مفصلی در روزنامه های معتبر جهانی درج شده است که می توان در این میان به برخی از آنها مانند گزارش روزنامه نیویورک تایمز در تاریخ ۱۷ دسامبر ۱۹۹۷، کریستین ساینس مونیتور چاپ بوستون، تحت عنوان «شهرام ناظری: پاورقی ایران در ۱۱ جون ۱۹۹۷ ولوموند به تاریخ ۲۸ اکتبر ۱۹۹۸ اشاره کرد که مجال پرداختن بدان ها در اینجا نیست، اما آثار ناظری را می توان از چند منظر و دیدگاه های متفاوت مورد بررسی قرار داد: ۱-ناظری و اشعار مولانا ۲-ناظری و شعر نو و ۳- ناظری و فردوسی، که ما سعی داریم به اختصار به بخشی از موارد فوق بپردازیم
١- شهرام ناظری و مولانا
ناظری از اواخر دهه ۵۰ اشعار مولوی را در آثار خود به کار گرفت، در صورتی که در آن زمان بیشتر غزلهای سعدی مورد توجه آواز خوانان موسیقی سنتی بود و می توان از دلایل توجه به شعر سعدی را از یک سو خاصیت عاشقانه ای شعر این شاعر بزرگ دانست و از سویی دیگر تناسب آن با ساختارها و ردیفهای آواز خوانی متداول، اما در مقابل، شعر مولوی به خاطر جنبه های عرفانی حماسی، جهان شمول و شوروحرکت ویژه اش به گونه ای است که امکان تلفيق آن را با همان سبک برخاسته از فرم های متداول مشکل تر می سازد. در نتیجه، نیازمند سبک و دیدگاه خاصی است که به نظر شهرام ناظری با کوشش های مداوم خود توانست به این مهم دست یابد، آثار منتشر شده ای مانند «موسی و شبان»،
گل صدبرگ»، «یادگار دوستا، «آتش در نیستان)»، «سفر به دیگر سو»، «کنسرت سعد آباد» و «روی سمفونی» حاصل این کند و گاوها و تلاش ها است

۲- شهرام ناظری و شعر نو
وقتی سال ها پیش چندان قرابتی با موسیقی سنتی نداشتم، به واسطه برادرم علی با اثر <<در گلستانه>> استاد ناظری که مجموعه ای از اشعار سهراب سپهری بود، آشنا شدم و بسیار متعجب از اینکه شعر نو به صورت آواز سنتی به اجرا در آمده بود !!و همین امر از یک سو عامل علاقه مندی نگارنده به موسیقی ملی (سنتی) و از سویی دیگر سبب کنجکاوی های بیشتر در شناسایی آثار و نوع تفکر استاد ناظری در عرصه آواز و موسیقی سنتی گردید، اما درباره کاربرد شعر نو در آواز و موسیقی سنتی باید اشاره کرد. وی با آثاری چون «زمستان» (مهدی اخوان ثالث)، «در گلستانه ای سهراب سپهری)، چشم به راه»، (نیما) و اجرای شعر فریاد»، (شاملو)، «حلاج»، (شفیعی کدکنی)، «آواز کرک»، مهدی اخوان ثالث) و شعر نگاه کن که غم درون دیده ام»، (فروغ) سعی کرده است (به جز سه مورد نخست مابقی در کنسرت ها اجرا شده اند، از طرفی توانایی دستگاه های موسیقی ایرانی را در تطبیق با شعر نو و از سویی دیگر خلاقیت و نوگرایی خویش را با لحنی حماسی به اجرا بگذارد. البته فراموش نکنیم که قبل از وی تجربه هایی به شکل تصنیف در شعر نو تنظیم گردیده بود، اما برجستگی و اهمیت کار ناظری در این نکته نهفته است که وی شعر نو را برای اولین بار در اجرای شعر زمستان » اخوان ثالث و «می تراود مهتاب» نیما به صورت آواز سنتی به اجرا در آورده است.
۳- شهرام ناظری و فردوسی
به نظر نوآوری هایی که ناظری روی اشعار مولوی و شعر نو انجام داد، مقدمه ای بود برای تکمیل پژوهش های وی در بازشناسي الحان و زنده نگه داشتن روح حماسه ایرانی که نقطه اوج آن در شاهنامه فردوسی متجلی گردیده است و از آنجا که اشعار شاهنامه فردوسی بیان کننده تاریخ و فرهنگ باستانی ایران است، به نظر نیاز مند موسیقی و نگرش خاصی است که شعر حماسه را با یک صدای حماسی ترکیب کرده و آن را به اوج برساند. از این رو شهرام ناظری در صدد ایجاد تحولی دیگر در عرصه آواز خوانی و موسیقی سنتی بر آمده که نخستین تجربه های این پروژه در حال شکل گیری، تدوین و تنظیم است.
پی نوشت:
عنوان این مقاله از شعر «مرداب» کتاب «آخر شاهنامه» | مهدی اخوان ثالث گرفته شده است.