1 ) درباره آنتونی گیدنز
در سال 1938 در بریتانیا آنتونی گیدنز چشم به جهان گشود وی تحصیلاتش را در رشته جامعه شناسی به پایان رساند است، او مدرک کارشناسی اش را از دانشگاه هال و کارشناسی ارشد را از مدرسه اقتصاد لندن کسب کرد . وی برای مدتی به تدریس در آمریکا و سایر دانشگاه های اروپایی پرداخت و برای اخذ مدرک دکتری به بریتانیا برگشت و از کمبریج فارغ التحصیل گردید .
آنتونی گیدنز را جامعه شناسی کلی نگر می شناسند که توجه ویژه ی به زندگی و حیات بشر در جهان و جامعه ی مدرن دارد ، از گیدنز آثار متعددی به چاپ رسیده است . آثار گیدنز را باید در زمره کتاب های مطرح دانشگاهی در حوزه ی جامعه شناسی جای داد وی در کنار مطالعه جامعه شناسی به اندیشه اجتماعی ، ملت و ملی گرایی ، نخبگان ، قدرت و تاریخ علاقه دارد و در این حوزه ها پژوهش و نگارش می کند .
گیدنز را باید متاثر از متفکران بزرگی چون ماکس وبر ، کارل ماکس ، امیل دورکیم ، گافمن ، شوتس ، مرتون ، پارسونر ، نوربرت الیاس ، دیلتای ، و اولریش بک دانست . وی در مقطعی از دوران نخست وزیری تونی بلر در بریتانیا به عنوان مشاور در دولت او حضور داشت .
2 ) دیدگاه آنتونی گیدنز به رویکرد عامل محور و ساختار محور
در این مبحث گیدنز اشاره می کند در رویکرد عامل محور به افراد ، مقاصد ، انگیزه ها ، باورها و ارزش ها به عنوان عوامل اصلی حیات اجتماعی توجه می کنند و نظریه های کنش متقابل نمادی و نظریه مبادله را می توان در این دسته گنجاند ولی در رویکرد ساختار محور به جامعه به عنوان یک حیات اصلی در ساختارهای طبقاتی و سازمانی توجه می کند که می توان به جریان های جامعه شناسی چون کارکرد گرایی ، مارکسیسم و ساختارگرایی آمریکایی و فرانسوی اشاره کرد . در حقیقت در این دو رویکرد یک اختلاف نظری دیرین وجود دارد گروهی زندگی و جوامع بشری را حاصل تفکر و خلاقیت انسانی و تجربه آن می دانند و گروهی دیگر زندگی جوامع بشری را تابع قوانین و فرایند های اجتماعی ، که مستقل از اراده ی انسان عمل می کنند .
گیدنز دو اشکال به این دو جریان می گیرد :
نخست ، توجه بیش از اندازه به یکی از عوامل باعث نادیده گرفتن دیگری می گردد و این تمام تحلیل جامعه شناختی را شامل نمی گردد.
دوم ، تمرکز به کنش هم به جز اینکه توجه به یک امر بدیهی می باشد که در زندگی بشر وجود دارد چیز بیشتری نخواهد بود.
از دیدگاه گیدنز : در حقیقت پرداختن به مفهوم کنش توجه به امر بدیهی و مسلم زیست بشر است . او اعتقاد دارد باید ساختار و عاملیت را به عنوان ابعاد مختلف یک فرایند اجتماعی بدانیم در حقیقت آنها را دو جز ، از یک کل اجتماعی تلقی می کند .
3 ) مفهوم دوگانگی ساختار در اندیشه آنتونی گیدنز
وی در تحلیل خود اشاره می کند ساختارهای اجتماعی هم وسیله ی کنش هستند و هم به وسیله ی کنش اجتماعی باز تولید می شوند . او واژه ی نظم مجازی را به کار می برد به این مفهوم که ساختار هم در ذهن افراد جامعه وجود دارد و هم به عنوان یک دانش عملی مانند سنت ها ، مسائل مادی که برای رفتارهای اجتماعی در شرایط مختلف شکل می گیرد . گیدنز حیات اجتماعی انسان را نه ناشی از کنش می داند و نه برخواسته از ساختار های اجتماعی ، بلکه آن را فرایندی در نظر می گیرد که از آن به عنوان عمل اجتماعی یاد می کند که دارای دو وجه عاملانه و ساختاری است . این رویکرد فرایند وار به زندگی اجتماعی بشر یکی از بنیان های مهم دستگاه نظری آنتونی گیدنز می باشد . در حقیقت تاکید گیدنز به نگرش فرایند وار به زندگی اجتماعی بشر برای مقابله با اراده گرایی و تعیین گرایی ساختاری طرح ریز می شده است .
4 ) نقش بازاندیشی و تامل و معرفت در زندگی مدرن
آنتونی گیدنز یکی از منتقدین سرسخت این دیدگاه بود که برای انسان نقش فعالی را در ساخت زندگی اجتماعی در نظر نمی گرفتند و از طرفی منتقد گروهی بود که اعتقاد داشتند کنش افراد هدفمند است . گیدنز در پی این انتقاد بر آن شد تا نظریه ی جدیدی را ارائه کند که مبنای آن زیست انسان در دنیای مدرن بود وی اعتقاد داشت (( باز اندیشی )) مشخصه اصلی جوامع مدرن است .وی بازاندیشی را به عنوان عنصر کلیدی نظریه کنش و کنشگر انسانی اش قرار داد و از سویی می توان گفت جزیی کلیدی از نظریه ساخت یابی صوری مدنظرش ، و در تحلیل های کلان اش به عنوان یک جامعه شناس کلان نگر از بازاندیشی بهره برده ، آنتونی گیدنز اعتقاد داشت در جهان ما قبل مدرن این سنت ها بودند که رفتار های اجتماعی افراد را کنترل ، هدایت و نظارت می کردند و همیشه برای درست یا غلط بودن یک رفتار به معیارهای گذشته و یک امر مشخص در گذشته ها استناد می کردند اما درجهان مدرن این جریان کاملا متفاوت شده است و رفتار و اعمال انسان ها با توجه به رشد اطلاعات و تغییرات جهان مدام مورد بازبینی قرار می گرفت ، آنتونی گیدنز می گوید علاوه بر تعامل فرایند بازاندیشی بین نهاد ها و فرد ، بلکه باز خورد این تعامل هم از اهمیت برخوردار است و این هم از ویژگی های دیگر مدرنیته است . در حقیقت بشر تحت کنترل دانش تخصصی است و در این فرایند ما شاهد دموکراسی و عقلانیت نیستیم ولی گیدنز امیدوار است بشر بتواند یک (( اتوپیایی واقع گرا را ترسیم کند )) .
اول ، پنهان کردن سرچشمه های اصلی بحران
دوم ، چرخش حکومت بریتانیا در نحوه ی زمامداری
استوارت هال و همکارانش ادعا می کردند که تبدیل کردن کیف ربایی به یک پدیده و بحران ملی تلاشی بود برای تغییر جهت افکار به سوی مخاطرات اجتماعی ، آنها علت کیف ربایی را در اختلال ها و ناکامی های فردی تقلیل می دادند بدون آنکه بگویند نظام های آموزشی ، اقتصادی و خانوادگی نتوانسته اند به خوبی کارکرد و نظارت بر افراد را اعمال نمایند آنها از کیف رباها “دیوهای اجتماعی” ساختند که در مقابل ارزش های اجتماعی ، نظم و فرهنگ بریتانیایی ایستاده اند آنها اعتقاد داشتند دولت به واسطه ی مبارزه با کیف رباها به خوبی توانست با مخالفان خودش و گروه های مخالفت رفتارهای قهر آمیز داشته باشد و این بهانه ی سرکوب شد .
منابع:
کشاکش آراء در جامعه شناسی / سیدمن