نگاه کلی به جامعه شناسی سیاسی ویلفرتو پارتو
این متفکر ایتالیایی در سال 1848 در زمان جنگ های داخلی اروپا به دنیا آمد و در سال 1923 میلادی از دنیا رفت ، اندیشه وی در تقابل با تفکرات مارکسیستی حاکم بر آن دوران و از سویی در تقابل با طرفداران دموکراسی پدید آمد ، ویلفرتو پارتو اعتقاد داشت برای شناخت رفتار جامعه و تاریخ ، عقل کافی نیست و بیان می کرد باید از روش های علوم اثباتی برای این شناخت استفاده کرد ، روشی که مبتنی بر عینیت و تجربه باشد .
به نظر پارتو دین ، سوسیالیسم و دموکراسی همگی غیر عقلانی و بر پایه خرافات شکل گرفته اند هرچند که مذهب و ایدئولوژی از نظر پارتو همیشه به علت ویژگی های روحی و روانی بشر در زیست بشر باقی خواهند ماند ، پارتو انسان را موجودی غیر عقلانی می داند وی اعتقاد داشت رفتار انسان بر دو پایه استوار است . نخست ، رفتاری کاملا عقلایی و بر پایه علم و منطق و دوم ، رفتاری غیر عقلانی و بر پایه احساس و عواطف ، پارتو اعتقاد داشت رفتار غیر عقلایی و احساسی همیشه بر زندگی اجتماعی بشر اثر گذار است و عقل و منطق تاثیر گذاری کمتری دارد . پارتو اشاره می کند که در سوسیالیسم احساس ترحم وجود دارد و این نشانه ی ضعف این سیستم است و از سویی اشاره می کند در دموکراسی این خطر وجود دارد که توده ی مردم که ساختار اندیشه ی آنها مبتنی بر احساس است سرنوشت زیست بشری را بر عهده بگیرند . ویلفرتو پارتو رفتار افراد عادی جامعه را مبتنی بر احساس و غیر عقلایی می داند و رفتار الیت ها را مبتنی بر عقلانیت . از نظر پارتو عمل عقلانی تنها در حوزه اقتصاد و فعالیت های علمی ( علم ) رشد می کند و در این دو جریان با رویکرد عقلانی مواجه هستیم .
شش نوع دسته بندی غریز و احساسات در اندیشه پارتو و کاربست آن در اندیشه سیاسی
1) غریزه یا احساس ثابت ترکیبات
2) غریزه یا ذخیره ثابت تداوم مجموعه ها
3) غریزه یا ابراز احساسات بر اساس اعمال آشکار و مراسم
4) غریزه اجتماعی بودن
5) غریزه همبستگی فردی و احساس تعلق
6) غریزه ی جنسی و زیستی
البته پارتو دو غریزه اول را در اندیشه سیاسی و دستگاه نظری اش به کار می گیرد و بر این دو اصل رفتار مردم و حکام را تحلیل می کند . پارتو را با نظریه چرخش نخبگان می شناسند که به طور خلاصه به این مفهوم است که : برخی افراد در جامعه از برخی دیگر با استعداد ترند که اینان گروه نخبگان را تشکیل می دهند .
مفهوم الیت در اندیشه پارتو و تقسیم بندی آن نزد برخی متفکرین و اندیشه ها
در یک نگاه کلی پارتو الیت را به افرادی منسوب میکند که سمت های مهمی در یک نظام سیاسی دارند در حقیقت سرآمدان یا نخبگان را الیت می گوید . الیت ها همان افراد حاکم بر جامعه هستند ، از طرفی می توان گفت الیت ها جذب حکومت و قدرت می گردند و تشکیل حکومت می دهند و گروه حاکم را سازمان دهی و تشکیل می دهند از طرفی به گروههایی می توان گفت که بنا به دلایلی از سایر گروه ها برتر می باشند هرچند که قدرت را در اختیار نداشته باشند .
1-3) الیت هایی که بر حسب شایستگی فردی به قدرت می رسند .
2-3) الیت هایی که برای کارهای خاص یا همان کار ویژه و خاص و به صورت عقلانی انتخاب می گردند .
3-3) الیت هایی که بر اساس تفکر احساسی یا فایده گرایانه به قدرت می رسند نه بر اساس توانایی .
اگر چه برخی از اصحاب اندیشه مفهوم الیت را برای نوع خاصی از جامعه محدود می کنند اما متفکران مختلف دیدگاه های متفاوتی برای این مفهوم دارند تام باتامور الیت ها را به سه دسته ، روشنفکران ، مدیران صنعتی و کارمندان عالی رتبه تقسیم می کند و ادعا می کند هیچ یک از این گروه ها توانایی به قدرت رسیدن و رهبری یک حکومت را ندارند از طرفی متفکر برجسته دیگری به نام رالف داروندورف به هفت نوع الیت اشاره می کند رهبران اقتصادی ، رهبران سیاسی ، متفکرین علمی ، رهبران مذهبی ، رهبران و صاحبان وسایل های ارتباط جمعی ، صاحب منصبان نظامی و کارمندان عالی رتبه دستگاه های قضایی وی بر اساس ویژگی و تخصص آنها برای این گروه ها نقش مهمی را در قدرت در نظر می آورد .
اما اگر بخواهیم شناخت درست و دقیقی از الیت ها بدست بیاوریم باید در روش هایمان به سه مساله اساسی توجه کنیم :
نخست) روش تاکید بر مناصب اداری
دوم) روش تاکید بر شهرت
سوم) روش تاکید بر تصمیم گیری های سیاسی
نقد دیدگاه ویلفرتو پارتو
به طور کلی در دیدگاه الیتیسم باور بر این است که حکومت در دست یک گروه کوچک است و جامعه بین دو بخش تقسیم شده است گروه نخبگان و گروه زیر سلطه ، از طرفی شاخصه ی مهم تشخیصی این فرآیند ها در دیدگاه پارتو بر دو اصل مشترک روان – زیستی پایه گذاری شده است .
الیت ها سیاست را یک مکانیسم رفت و برگشتی از سازش و سرکوب تعریف و تلقی می کنند در این تفکر اعتقاد بر این است هرگاه گروه حاکم ویژگی سازش را افزایش دهد قدرت دست خوش تغییر خواهد شد مهمترین نقد بر این تفکر این است که رابطه قدرت سیاسی را با ساختار اجتماع و روابط اقتصادی نادیده می گیرد که شاید در تضاد با مارکسیسم بودن یکی از این عوامل می باشد همانطور که گفتیم این جریان در تقابل با مارکسیسم رشد کرد . وجود گروه های متعدد قدرت در نظریه پلورالیسم و تعاریف وبر و دال از قدرت و همچنین تقسیم بندی ویلیام کورنهوزر از قدرت سیاسی با نظریه الیتیسم پارتو در تضاد است چرا که در این نظریه وجود گروه های متعدد در قدرت را امر مهم و مفید تلقی می کند که در حقیقت کمک به دموکراتیک شدن جامعه است و هم به عنوان امری واقعی نشان دهنده ی توزیع قدرت سیاسی در یک اجتماع انسانی است در جوامع جدید پلورالیسم قدرتش تمایل به تعدد و تکثر دارد که ناشی از حیثیت اجتماعی ، نفوذ ایدئولوژیک ، سرمایه ، مدارک تحصیلی و غیره می باشد در نتیجه باید برای شماری از گروه های مختلف در قدرت جا باز کرد که شاید این یکی از نقد های مهم به اندیشه پارتو باشد .