خوانشی جامعه شناختی از منظر نظریه بازنمایی استوارت هال و سرمایه نمادین پیر بوردیو
نویسنده: محمد نجاری
چکیده:
فیلم «پیرپسر» به کارگردانی اکتای براهنی، یکی از آثار بحثبرانگیز سینمای معاصر ایران است که با پرداختن به روابط خانوادگی، توانسته استعارهی قوی از ساختارهای سلطه، خشونت و انتقال قدرت را به نمایش بگذارد. این نوشتار با تکیه بر نظریه بازنمایی استوارت هال و چارچوب نظری پیر بوردیو در خصوص سرمایه نمادین، خشونت نمادین و میدانهای اجتماعی، روند بازتولید، انتقال و چرخش خشونت در سه سطح خانواده، جامعه و حکومت را تحلیل کرده و نشان میدهد چگونه سینما می تواند با به تصویر کشیدن خشونت، ابزاری باشد برای شناخت از، ساخت اجتماعی و درک ایدئولوژیک قدرت در جوامع بشری.

مقدمه:
در بستر اجتماعی ایران، جایی که ساختارهای پدرسالارانه، مردسالارانه و اقتدارگرایی تاریخی دارای ریشه ها و بنیان های فرهنگی است و به همین علت در نهادهای خانواده، آموزش و سیاست به شکلی ساختارمند نهادینه شده است. خشونت اغلب نه به مثابه رویدادی استثنایی، بلکه بهعنوان یکی از سازوکارهای اصلی تنظیم مناسبات قدرت عمل میکند. در چنین شرایطی، هنر و به ویژه سینما، کارکردی دوگانه مییابد: نخست، بهمثابه آینهی برای بازنمایی واقعیتهای پنهان که نادیده انگاشته شده و در جامعه و اذهان عادی شده اند، از سوی، دوم، بهمثابه ابزاری تفسیری که ظرفیت تولید معنا، نقد ساختار و بازاندیشی فرهنگی را داراست، و می تواند به داد یک جامعه برسد و نقش کلیدی ایفا نماید.
فیلم «پیرپسر» ساخته اکتای براهنی، در این چارچوب قابل بررسی و تحلیل است. رابطه پدر و فرزندان در این اثر، نه صرفاً در سطح روابط فردی، بلکه به عنوان بازتابی از مناسبات سلطه و خشونت نهادمند در جامعه ایرانی و امتداد آن در نهادهای اجتماعی-سیاسی، قابل خوانش است.
تحلیل جامعه شناختی تجلی یک فرهنگ تاریخی از خانواده تا حکمرانی : در پیرپسر
استوارت هال، جامعه شناس و نظریهپرداز فرهنگی و از مؤسسین مطالعات فرهنگی در مرکز مطالعات معاصر دانشگاه بیرمنگام، بازنمایی را فرایندی فرهنگی و نشانهشناختی میداند که در آن معنا نه صرفاً بازتاب واقعیت، بلکه محصول فرآیندهای ایدئولوژیک و گفتمانی در یک جامعه است. تولید معنا از طریق نظامهای نشانهی همچون زبان، تصویر، روایت و ایدئولوژی است. در این دیدگاه، رسانهها و اشکال فرهنگی (از جمله سینما) نقش کلیدی در ساخت و بازتولید معانی اجتماعی دارند، بهویژه در حوزههایی چون قدرت، هویت، جنسیت و نژاد. بنابراین، بازنمایی در فیلم «پیرپسر» نه تنها بازتاب خشونت، بلکه نشان دهنده ی برساختی می باشد که در بستر گفتمانهای فرهنگی مسلط جامعه ی ایرانی شکل گرفته است. نظریه بازنمایی استوارت هال، در پیوند با جامعهشناسی سیاسی، امکان تحلیل لایههای پنهان بازتولید سلطه در نهادهای اجتماعی را فراهم میسازد، که در آن نهاد خانواده به مثابه نخستین فضای جامعهپذیری، حاوی الگوهای سلطه، تبعیض جنسیتی و خشونت مشروع شده است، بازنمایی خشونت خانوادگی در سینما میتواند ناظر بر فرآیند جامعهپذیری سیاسی نیز تلقی شود. در فیلم «پیرپسر»، خشونت نهتنها ناپسند نیست، بلکه ابزار مشروع حفظ نظم و اعمال قدرت پدرانه است. این روایت، بازنمایی از سازوکارهای مشروعیتبخشی به اقتدار سیاسی از طریق درونیسازی سلطه در نهادهای اولیه جامعه مانند خانواده است.
پیر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی، نظریهای جامع در خصوص سلطه های اجتماعی ارائه میدهد که بر مفاهیمی چون میدان و انواع سرمایه (اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نمادین) استوار است. از نظر بوردیو، خشونت نمادین زمانی عمل میکند که سلطه بهشکلی نامرئی و پذیرفتهشده، بدون اجبار فیزیکی، در ساختارهای اجتماعی بازتولید شود. این نوع خشونت اغلب از طریق نهادهایی چون آموزش، رسانه، زبان و خانواده اعمال میشود و افراد، بدون آگاهی، آن را مشروع و طبیعی میپندارند. در فیلم «پیرپسر»، خشونت پدر را میتوان نمونهای بارز از اعمال سرمایه فرهنگی و نمادینی دانست که از میدان قدرت مردانه در نهاد خانواده سرچشمه میگیرد و در قالب سلطه و میدان خانوادگی تداوم مییابد. این سلطه، از طریق منش پدرانه تثبیت شده و بهگونهای بازتولید میشود که هم فرزندان و هم سایر اعضای خانواده در برابر آن مقاومت مؤثری نمیتوانند نشان دهند. از منظر بوردیو، این وضعیت خشونتی است نهادی که در سطح خانوادگی و فرهنگی و از سوی، براساس منشِ درونیشده عمل میکند و بهجای اجبار فیزیکی، از مکانیسمهای زبان، ارزشهای فرهنگی و کنشهای طبیعیشده بهره میبرد. در «پیرپسر»، خشونت پدر، نه صرفاً کنشی فردی، بلکه تجلی ساختاری از سلطه مردسالارانه است که در میدان خانوادگی و در قالب سرمایه فرهنگی (اقتدار پدرانه، تجربه، مشروعیت اخلاقی) و نمادین (احترام اجباری، ترس درونیشده) بازتولید میشود به جامعه منتقل و در حکومت تجلی میابد. از این منظر، فیلم بازنماییای از پیوستار سلطه در طول تاریخ حکمرانی در جامعه ایرانی است.
تحلیل جامعهشناختی فیلم «پیرپسر»
1- تحلیل شخصیت پدر
شخصیت پدر در سطح نمادین نماینده یک حکومت دیکتاتور است. اقتدار او درون خانواده، همانطور که در بسیاری از جوامع استبدادی حاکم است، مرز میان قانون و اراده فردی است، در اینجا نیز پدر نه بهعنوان قانونگذار جمعی، بلکه بهعنوان مظهر شخصیِ قانون، داوری و مجازات ظاهر میشود. این بازنمایی، امکان بازاندیشی درباره ی ساختارهای مشروعیت، اقتدار و پاسخگویی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. در حقیقت پدر خانواده، همانند یک دولت کوچک درون خانه، قدرت را در انحصار خود میبیند. از منظر بوردیو، عملکرد او نماینده اعمال خشونت نمادین و گاه فیزیکی است که از طریق سرمایه فرهنگی و موقعیت پدرسالارانه تثبیت شده است. تعامل او با فرزندان نه مبتنی بر گفتوگو، بلکه بر اساس سلطه، تحقیر و تهدید بنا شده است. خشونت او حامل پیامی ایدئولوژیک است: حفظ نظم از راه ترس. پیرپسر میخواهد این پیام را به جامعه ایرانی برساند که سلطه، نهفقط محصول تصمیمات فردی، بلکه بازتابی از ساختار فرهنگی و تاریخی گستردهتری است که در آن مرد بهعنوان منبع اقتدار مشروع در خانواده و جامعه تعریف میگردد. نهادهای آموزشی، رسانهی و ایدئولوژیکی نیز با بازتولید این الگو، آن را به هنجاری طبیعی و غیرقابل پرسش بدل میکنند. بوردیو از این فرایند با عنوان خشونت نمادین یاد میکند؛ خشونتی که از راه زبان، آداب، سنتها و انتظارات اجتماعی منتقل میشود و درونی میگردد. بهاینترتیب، خانواده بهعنوان نخستین نهاد و محیط اجتماعی، نهتنها محل بروز اقتدار سیاسی در مقیاسی خرد، بلکه کارخانهی برای تولید و بازتولید منشهای سلطهپذیری در نسلهای بعدی است. در فیلم پیرپسر پدر، نماد پیوستار قدرتی است که از خانه تا جامعه امتداد دارد و درونیترین لایههای ذهنیت اجتماعی ایرانی را شکل میدهد.
2- تحلیل شخصیت زن
شخصیت زن در فیلم «پیرپسر» در ساختار روایی فیلم نقش پررنگ کنشگرانهی ندارد. حضور او اغلب در موقعیتهایی تعریف میشود که پیرامون آسیب، سکوت یا سرگردانی است. چنین شخصیتی بازتابی از وضعیت زن در جامعهای است که امکان مقاومت یا بیان مستقل از او سلب گردیده است. تحلیل شخصیت زن در «پیرپسر» با نگاه به نظریه ی هال، نشان میدهد که زنان چگونه در موقعیتهایی بازنمایی میشوند که یا ابژهی خشونتاند یا فاقد عاملیت اجتماعی. سکوت شخصیت زن، بیش از آنکه ناشی از ضعف فردی باشد، نموداری از حذف ساختاری صدای زنان در نهاد خانواده و جامعه است. زن در این فیلم، هم قربانی خشونت است و هم کنشگری خاموش که در سکوت و حاشیه در پی منافعی میگردد و در این مسیر برای دست یابی به هدف، بار خشونت مردانه را تحمل میکند. تحلیل این شخصیت از منظر بوردیو، نشاندهنده فشردگی روابط قدرت درون خانواده است که زن را بهعنوان حامل سرمایهی عاطفی و اخلاقی، ولی فاقد سرمایهی نمادین مشروع برای مقاومت، تصویر میکند. در ساختار مردسالارانهی که فیلم بازنمایی میکند، زنان فاقد صدای مستقلاند و حضورشان بیشتر کارکردی آیینهای دارد؛ برای برجستهکردن هیبت پدر در حقیقت از منظر بوردیو نیز، حذف صدای زن در چارچوب سرمایه فرهنگی مردانه، نشانهی از طرد اجتماعی زنان از میدانهای تصمیمگیری و کنش های معنادار است.
3- خشونت بهمثابه ساختار اجتماعی:
در فیلم «پیرپسر»، خانواده بهعنوان یک نهاد، بازنمایی خشونت، اقتدار پدرسالار و سرکوب احساسات انسانی را در بستر خلق یک اثر هنری و نمادین نمایش می دهد. در روایت فیلم، نهاد خانواده بهمثابه یک جامعه کوچک از نظام کلان اقتدارگرای جامعه ایرانی به نمایش در می آید. خشونت پدر، فقط ابزار کنترل فرزندان نیست، بلکه یک مدل رفتاری برای بازتولید خشونت در سطح اجتماعی و سیاسی است. از منظر هال، مخاطب در فرآیند رمزگذاری و رمزگشایی این معانی، ممکن است آن را بهعنوان حقیقتی ناگزیر بپذیرد یا به شیوهی مقاومتی آن را تفسیر کند. بنابراین، فیلم به بازنمایی نه صرفاً بهعنوان تصویر واقعیت، بلکه بهعنوان میدان کشمکش گفتمانی قدرت و معنا میپردازد. از سوی، خشونت در «پیرپسر» نه بهمثابه نتیجه یک وضعیت فردی، بلکه بهمثابه برساختی نهادیشده بررسی میگردد. پسرانی که زیر سلطه پدر بزرگ شدهاند، و به بازتولید خشونت میپردازند یا در انتقامجویی، همان الگو را تکرار میکنند. این چرخه، مصداقی از چرخش خشونت است که در آن خشونت ساختاری به خشونت بینفردی بدل میشود. اینگونه بگویم که فیلم «پیرپسر» تنها درباره یک پدر خشن نیست؛ بلکه درباره بازتولید خشونت بهعنوان ساختاری اجتماعی که سرآغازش از نهاد خانواده است. از منظر نظریههای جامعهشناختی مدرن، این ساختار را میتوان شکل پیچیدهای از هژمونی دانست؛ تسلطی که با رضایت قربانیان ادامه مییابد. این هژمونی فرهنگی در جامعه ایرانی، از طریق نهادهایی چون خانواده، مدرسه و رسانه تثبیت میشود. در چنین بستری، فیلم همه را به یک نوع بازاندیشی انتقادی دعوت میکند و میتوان به چند پرسش بنیادین اشاره کرد : آیا فرزندان صرفاً قربانیاند؟ یا کنشگرانیاند که ناخواسته سلطه را بازتولید میکنند؟ این پرسش، درونمایهای بنیادین در تحلیلهای فرهنگی-اجتماعی از بازنمایی خشونت است.
جمعبندی:
«پیرپسر» در قالب یک روایت درونی و خانوادگی، بازنمایی دقیقی از ساختارهای نهادینهشده خشونت، حذف زنان، فروپاشی سرمایه اجتماعی و انحصار قدرت در جامعه ایرانی ارائه میدهد. تحلیل جامعهشناختی فیلم با اتکا به نظریه بازنمایی استوارت هال و نظریه سرمایه پیر بوردیو، نشان میدهد که چگونه خشونت، بهعنوان ابزار تولید قدرت، از طریق نهادهای خرد و کلان بازتولید میشود. در چنین بستری، سینما نه صرفاً رسانهی تصویری، بلکه ابزاری برای افشا، نقد و تأمل اجتماعی است.
منابع
- هال، استوارت. (1396) . بازنمایی: فرهنگ و معنا. ترجمه احمد گل محمدی. نشر نی.
- بوردیو، پیر. (1387) . درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم. ترجمه ناصر فکوهی. نشر آشیان
- بوردیو، پیر. (1399) . تمایز: نقد اجتماعی قضاوت های ذوقی. ترجمه حسن چاوشیان. نشر ثالث.