نویسنده: محمد نجاری – بهار 1404
این یادداشت با نگاهی تلفیقی بر اساس نظریه های جامعه شناسی به تحلیل محتوا از سریال «1923» میپردازد؛ اثری از تیلور شریدان که در ژانر وسترن مدرن ساخته شده است. سریال از دو جهت بررسی میشود : نخست تحلیل درونمتنی در دو فصل و دوم، تحلیل نظری با تکیه بر دیدگاههای جامعهشناسانی چون لوئیس آلتوسر، آدورنو، بوردیو، لورا مالوی، والتر بنیامین و ژان بودریار. در این نوشتار نشان داده میشود که «1923» بازنمایی پیچیدهای از سلطه، مقاومت، جنسیت، حافظه و سرمایه فرهنگی است.

بخش اول: تحلیل درونمتنی سریال «1923» در دو فصل
فصل اول سریال : روایت ریشهها و ستمها
فصل نخست سریال «1923» خانواده داتن را درگیر بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مینماید. در مرکز داستان، جیکوب داتن (هریسون فورد) و کارا داتن (هلن میرن) قرار دارند که در تلاشاند میراث خانواده را در برابر فشار شرکتهای تجاری، دولت فدرال، و خشکسالی حفظ کنند.
از طرف دیگر، روایت موازی زندگی تئونا، دختر نوجوان بومی، در مدرسه مذهبی کلیسا، به بازنمایی خشونت فرهنگی و استعمار مذهبی علیه بومیان آمریکا میپردازد. بخشهایی از سریال، نگاهی واقعگرایانه به تبعیض نژادی، جنسیتی و فرهنگی دارد. شخصیت اسپنسر داتن، نماد مرد جوانی است که در جنگ سرخورده است که زندگی وی را پس از جنگ به نمایش میگذارد، در حقیقت روایت سفر او، بازتابی از جستوجوی هویت و رهایی از آسیبهای روانی است.
فصل دوم سریال : ریشهدوانی مقاومت و گسترش جغرافیای روایت
در فصل دوم، روایتها عمیقتر و پیچیدهتر میشوند. اسپنسر و الکساندرا در مسیر پرمخاطرهای از آفریقا به آمریکا درگیر سیاست، عشق، و بیقراریاند. تئونا به همراه خانوادهاش از نظام کلیسایی میگریزد و بدل به نماد مقاومت فرهنگی میشود. مبارزه خانواده داتن با سیاستهای توسعهطلبانه و قوانین جدید زمین داران، نمایانگر ستیز سنت و سرمایهداری صنعتی آمریکایی است. در این فصل، مفهوم خانواده، زمین، جنسیت، عدالت و حافظه تاریخی همزمان در یک بستر روایت پیچیده درهم تنیده میشوند.
بخش دوم: تحلیل نظری بر اساس تئوری های جامعهشناسی و ارتباط آن با سینما
1-ایدئولوژی پنهان : سینما بهمثابه دستگاه ایدئولوژیک (آلتوسر و آدورنو)
براساس دیدگاه لوئیس آلتوسر، سینما بخشی از دستگاههای ایدئولوژیک دولتی یا حکومتی است که ارزشهای حاکم را بدون اجبار فیزیکی، در ذهن مخاطب نهادینه میکند. در سریال 1923، با وجود نمایش برخی مقاومتها (جنگ فرهنگی تئونا یا کشمکش خانواده دانتون ها با شرکتهای تجاری)، مالکیت سفیدپوستان و حق مشروع آنان بر زمین، « طبیعیسازی » میگردد و همچنین از سوی بر اساس دیدگاه آدورنو و هورکهایمر درباره صنعت فرهنگ، این سریال با بهرهگیری از قهرمانسازی و روایت پر زرق و برق، مخاطب را از تحلیل ساختارها بازمیدارد و در مسیر سرگرمی، درحقیقت سلطه و سرمایه داری را نرم و مقبول جلوه میدهد تا جای که حتی سرخپوست ها نیز با مواجه با فرهنگ جدید در آمریکا تسلیم این نظام سرمایه داری شده و به صاحبان قدرت و کلانترها برای برقراری این نظم نوین کمک میکنند .
2- بازنمایی زنانه و نظریه نگاه مردانه (لورا مالوی)
لورا مالوی بر این باور است که سینمای کلاسیک زنان را ابژهی برای لذت بصری در نگاه مردانه میسازد و بر این مسیر دامن می زند. در سریال 1923، اگرچه شخصیتهایی چون تئونا و الکساندرا دو شخصیت زن در این سینما قهرمانانه و کنشگرانه بازنمایی شدهاند، اما همچنان صحنههایی وجود دارد که آنان را در مقام زیباشناختی برای مخاطب مرد قرار میدهد. با این حال، مقاومت تئونا از ابژه به سوژه تبدیل میشود و اینجا سریال از نگاه سنتی فاصله میگیرد؛ امری که میتوان آن را گامی در جهت بازتعریف نقش زن در ژانر وسترن دانست.
3-حافظه و تاریخ در سینما (والتر بنیامین)
والتر بنیامین بر این باور است که نباید اجازه بدهیم هنر بازتولید مکانیکی شود و در این باره هشدار میدهد. وی می گوید که اگر بازنمایی گذشته تنها بهصورت زیباییشناسانه به تصویر کشیده شود، به نوستالژی بدل میشود. براساس این تفکر جامعه شناختی می توان گفت که درسریال 1923 ، بازنمایی دهه 20 میلادی با طراحی صحنه دقیق، دو مسیر را دنبال میکند: یکی نوستالژی آمریکایی برای “غرب وحشی” و دیگری روایتهای انتقادی از استعمار، جنگ و فراموشی تاریخ بومیان. البته من بر این باورم که در بخشهای مربوط به تئونا دختر بومی و سرخپوست را میتوان تلاش برای تبدیل سینما به رسانه ی برای حافظه انتقادی از تاریخ آمریکا را دید.
4-سرمایه فرهنگی و ذائقه (پیر بوردیو)
براساس تئوری پیر بوردیو می توان گفت سینما میدان مبارزه برای بازتولید تمایزهای طبقاتی است ، تمایزهای که میتواند منجر به سرمایه فرهنگی برای گروه خاصی گردد . سریال 1923 با سرمایهگذاری بالا، بازیگران شناختهشده، و درونمایه تاریخی، اثری است که مخاطبان اصلیش به دنبال باز افرینی طبقه ی می باشد که به دنبال سرمایه فرهنگی خویش است . سریال به بازسازی نوعی اشرافیت سنتیِ روستایی در آمریکای، در آستانه ی مدرنیه میپردازد و سبک زندگی داتنها را با احترام و زیبایی تصویر میکند؛ این خود بازتولید ذائقه فرهنگی و تثبیت نمادین طبقهای خاص است.
5-واقعیت و وانموده (ژان بودریار)
بر اساس نظریه بودریار، در جهان مدرن کوشش گردیده تا مرز میان واقعیت و بازنمایی محو گردد و «وانمودهها» جای واقعیت های موجود را بگیرند بر این اساس من بر این باورم که در سریال 1923 تصویری چنان دقیق و جذاب از تاریخ ارائه میگردد که مخاطب گاه آن را حقیقت میپندارد و گاهی آن را سینما و یک درام، در حالی که بسیاری از سکانس های این سریال ، این تضادها و خشونتهای ساختاری تعدیل یا زیباسازی شدهاند. این بازنمایی بسیار دقیق اما کنترلشده، در حقیقت نمونهای از واقعیتی دروغین است که در آن تاریخ، به کالایی سرگرمکننده تبدیل شده است که البته یکی از جنبه های سینما نیز همین می باشد.
نتیجهگیری
سریال 1923 را میتوان تبلور پیچیدهای از روایت، قدرت، تاریخ و بازنمایی دانست. این اثر با بهرهگیری از ژانر وسترن، که خود تاریخی طولانی در بازتولید افسانههای ملیگرایانه ساختگی آمریکایی و استعمارگری دارد، تلاش میکند همزمان یک تاریخ خانوادگی، یک بحران اجتماعی و یک میراث فرهنگی را بازگو کند. آنچه این سریال را از آثار مشابه متمایز میسازد، در همتنیدگی روایی آن با مسائل بنیادینی چون خشونت ساختاری، تاریخ بومیان، جنسیت، مردانگی، ایدئولوژی مالکیت و بحران سرمایهداری آمریکایی است.
با بررسی درونمتنی دو فصل سریال، مشخص میشود که کارگردان تلاش داشته است لایههای مختلف تاریخ رسمی و غیررسمی را در کنار هم بنشاند. از یکسو خانواده داتن نماینده زمینداران سفید و محافظان میراث “تمدن آمریکایی” هستند؛ از سوی دیگر، شخصیتهایی چون تئونا بازتاب ستم تاریخی کلیسا و حکومت سفیدپوستان بر بومیان سرکوبشدهاند. این همنشینی، تضادی اساسی را در روایت ایجاد میکند که مخاطب را میان همذاتپنداری با نظم درونی و همدلی با مقاومت های تاریخی این سریال قرار میدهد.
از منظر نظریههای جامعهشناسی، سریال دارای لایههای ایدئولوژیک پیچیدهای است. در چارچوب نظری آلتوسر، این سریال ، بخشی از دستگاه ایدئولوژیکی است که برتری سفیدپوستان، مالکیت مشروع آنها بر زمین، و قهرمانبودگی آنها را بازتولید میکند. آدورنو و هورکهایمر نیز هشدار داده بودند که صنعت فرهنگ در عصر سرمایهداری متأخر، با استفاده از فرمهای زیباشناختی، مخاطب را از تحلیل ساختارها بازمیدارد؛ موضوعی که در داستان پر زرق و برق اسپنسر داتن یا در طراحی صحنههای نوستالژیک مشهود است.
همچنین در نظریه نگاه مردانه لورا مالوی، درمییابیم که هرچند سریال در مواردی زنان را از جایگاه ابژه بیرون میکشد، اما همچنان بسیاری از زنان، بهویژه در فصل اول، از خلال نگاه و میل مردانه فهمیده میشوند. این تناقض در بازنمایی زن، ویژگی اغلب آثار سینمایی دوران گذار است که میان بازتولید سنت و گرایش به بازنمایی جدید، در نوسان است و این سریال نیز از این امر مستسنا نیست.
در زمینه تئوری حافظه و تاریخ، و در نسبتش با سریال «1923» نظریه والتر بنیامین به خوبی پاسخ میدهد: براساس تئوری وی در این سریال نه تنها گذشتهی زیبا و منظم، بلکه گذشتهی زخمخورده و سرکوبشده در کنار هم نشان داده می شود. بخشهای مربوط به بومیان، کلیسا، و مدرسه مذهبی، بازنمایی روشنی از «حافظه انتقادی» در برابر حافظه رسمی دولت ایالات متحده است.
دیدگاه بودریار نیز ما را به تأمل درباره « واقعیتسازی » در این سریال وادار میکند. سریال با بازتولید دقیقی از دهه ۱۹۲۰، مرز میان تاریخ و تخیل را از بین میبرد و وانمودهای از گذشته میسازد که گرچه از نظر بصری قانعکننده است، اما همواره باید به آن با نگاه انتقادی نگریست. در حقیقت، «1923» تاریخ را نه آنچنان که بود، بلکه آنچنان که باید در حافظه بماند، میسازد.
در نهایت، میتوان گفت سریال 1923 دارای دو ویژگی همزمان است: از یکسو، تثبیت نظم اجتماعی موجود از طریق بازتولید نمادهای قدرت سفیدپوستی، مالکیت، نهاد خانواده، و پدرسالاری، و از سوی دیگر، نشانههایی از مقاومت و امکان تغییر، از مسیر شخصیتهایی چون تئونا، الکساندرا، و حتی ویژگی های اخلاقی اسپنسر.
و در آخر اینکه ، این سریال نه تنها یک داستان سرگرمکننده، بلکه تجسمی پیچیده از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی آمریکاست؛ داستانی که با بهرهگیری از ابزارهای روایی، بصری و احساسی، تماشاگر را وارد یک میدان نبرد معنا میکند : نبرد میان سلطه و مقاومت، خاطره و فراموشی، واقعیت و وانموده. از این رو، مطالعه آن از منظر جامعهشناسی سینما نه تنها ممکن، بلکه ضروری است؛ چرا که سینما یکی از عوامل ساخت و بازسازی جامعه است.
منابع برای مطالعه :
آلتوسر، لوئیس. (۱۳۸۷). ایدئولوژی و دستگاههای ایدئولوژیک دولت. ترجمه امیر مهدی حقیقت. نشر نی.
آدورنو، تئودور و هورکهایمر، ماکس. (۱۳۹۳). دیالکتیک روشنگری. ترجمه مراد فرهادپور. نشر آگه.
بوردیو، پیر. (۱۳۹۵). تمایز: نقد داوری ذوق. ترجمه مراد فرهادپور. نشر نی.
بنیامین، والتر. (۱۳۹۱). اثر هنری در عصر بازتولید مکانیکی. در مجموعه مقالات تئوری انتقادی. ترجمه حسین معصومی همدانی.
مالوی، لورا. (۱۳۹۶). «لذت بصری و سینمای روایی». در مطالعات سینمایی فمینیستی. ترجمه اعظم راودراد. نشر ثالث.
بودریار، ژان. (۱۳۸۶). وانمودهها و وانمایی. ترجمه ناصر فکوهی. نشر نی.